درباره نگاه
نگاه مصلح
متولد ۱۸ آبان ۱۳۶۲
فارق التحصیل در رشته های گرافیک و مترجمی زبان روسی
مسلط به ۳ زبان روسی،انگلیسی،ترکی استانبولی
مربی رسمی یوگا فدراسیون ایران
مربی مدیتیشن، شمنیزم، پرانیک و علوم باطنی
استاد بین المللی ریکی (مدرک بین المللی)
انرژی درمانگر
متخصص شفا با صوت درمانی و کاسه های تبتی
سماعگر و رقصنده ی عشق
نوازنده گیتار
من در یک خانواده معنوی بدنیا آمدم. چشمانم را که به سیاره ی زمین گشودم؛ با تعالیم یوگا ، علوم باطنی و خودشناسی آشنا شدم. زیرا که پدرم هیپنوتیزور، مربی یوگا و مدیتیشن بود و همیشه در خانه ی ما کلاس بود. بین اتاق من تا سالن کلاس، یک پرده ی نازک بود و من هنگام بازی های کودکانه ام، درباره ی خدا می شنیدم. من خدایی را شناختم که سراسر عشق بود. خدایی که تو را مواخذه نمی کند و او کسی است که بدنبال تو است و تو به دنبال او و این قشنگ ترین عاشقانه ی جهان است.
این اولین عشقی بود که تجربه کردم.بله من اول عاشق خدا شدم و بعد عشق زمینی را تجربه کردم. از همان دوران کودکی، تحت تعالم معنوی بودم. از سن ۶ سالگی در کلاس های یوگای کودکان شرکت کردم.معلم من یک بانوی زیبا با لباس سپید و موهای بلند به بلندای جهان،تعالیم مدیتیشن و یوگا را در غالب اشعار مولانا و نقاشی به ما یاد می داد. و من اینگونه ازکودکی “بودن در لحظه” را از یاد نبردم.
در سال ۲۰۰۰ با درمانگری پرانیک آشنا شدیم تحت تعلیم استاد شری رام و پدرم درمانگر قوی ای شد بیش از هزاران مراجعه کنند و من هم دستیار پدرم بودم و بعد کمک مربی یوگا شدم. در سال ۲۰۰۱ دوره ی شمنیزم را گذراندم و این به فعال کردن چشم سوم کمک زیادی کرد و باز هم دوره های دیگری را نزد استادانی دگر آموختم.
و بدین ترتیب تا مدت ها مشغول به تدریس به عنوان کمک مربی یوگا و کمک مدرس ریکی بودم .در سال ۱۳۸۸ در سخت ترین شرایط زندگیم در امتحان سخت مربیگری یوگا قبول شدم. در سال ۲۰۰۲ با ریکی آشنا شدم و تا درجه ی استادی ریکی ادامه دادم بیش از همه تجربه و شاگردان زیادی که به خانه ما می آمدند باعث رشد درونی وعطش یادیگیری ام شد. برای به روز شدن دایما دوره های مختلف دیدم و می بینم.
من از بودا یاد گرفتم که همیشه (چیت)دانش آموز باشم. من از محمد (ص) یاد گرفتم که در ورای همه کس و همه چیز نور خدا را ببینم. حدود ۲۰ سال است که مشغول به تدریس هست .و به خود که آمدم ؛دیدم که چقدر زندگی انسان هایی به من رجوع کردند با این تعالیم تغییر کرده است. و من خوشحالم هر چند کوچکم اما رسالت من این است: بازگرداندن خود واقعی انسان ها به خودشان.
آن ها بعد از اتمام دوره ها می روند و آدم های جدید میایند و من همیشه عاشق آدم ها بوده ام. سال ۲۰۱۰ درکنار کلاس ها، راهنمای تور های خارجی شدم. به کشورهدی مختلفی سفر کردم. و حتی سفر تنهایی به من درس معرفت آموخت.
زندگی یک سفر است یک سفر بی بازگشت. برای کشف حقیقت. و این سفری است از خود به خود…
“مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم”
